پسرم دانيالپسرم دانيال، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

مرواریدی در قلبم

هفته 36 هم بسلامتی تمام شد

گل مامان این روزها شمارش معکوس برای آمدنت آغاز می شود چند روز پیش رفتم پیش دکترم و ایشون گفتند بسلامتی  تاریخ زایمانم 14 دیماه خواهد بود  اونجوری که تحقیق کزدم الان بدن بچه کامل هست خدا روشکرکمی استرسم اینجوری کمتر  میشه اینم بگم که این روزا جای کمی برای بازی کردن و حرکت داری و هرروز جای بیشتری لازم داری چون روزی 30 گرم باید اضافه وزن داشته باشی فدای فندق ریزه میزه تو دل مامان .  فدای تو هزار بار از خدا میخوام سالم باشی و خوش قدم .
22 آذر 1394

هفته 36 هم بسلامتی تمام شد

گل مامان این روزها شمارش معکوس برای آمدنت آغاز می شود چند روز پیش رفتم پیش دکترم و ایشون گفتند بسلامتی  تاریخ زایمانم 14 دیماه خواهد بود  اونجوری که تحقیق کزدم الان بدن بچه کامل هست خدا روشکرکمی استرسم اینجوری کمتر  میشه  فدای تو هزار بار از خدا میخوام سالم باشی و خوش قدم .
19 آذر 1394

هفته 36 هم بسلامتی تمام شد

گل مامان این روزها شمارش معکوس برای آمدنت آغاز می شود چند روز پیش رفتم پیش دکترم و ایشون گفتند بسلامتی  تاریخ زایمانم 14 دیماه خواهد بود  اونجوری که تحقیق کزدم الان بدن بچه کامل هست خدا روشکرکمی استرسم اینجوری کمتر  میشه  فدای تو هزار بار از خدا میخوام سالم باشی و خوش قدم .
19 آذر 1394

هفته 36 هم بسلامتی تمام شد

گل مامان این روزها شمارش معکوس برای آمدنت آغاز می شود چند روز پیش رفتم پیش دکترم و ایشون گفتند بسلامتی  تاریخ زایمانم 14 دیماه خواهد بود  اونجوری که تحقیق کزدم الان بدن بچه کامل هست
19 آذر 1394

ماه آخر

گل دونه من عاشقتم  الان دیگه بسلامتی ماه آخر رو می گذرونم درسته الان دیگه بسختی می گذره چون زیاد نمی تونم راه برم ونفسم  هم می گیره . فدای تکون خوردنا و بازی کردنت تو شکم مامان که روز به روز بیشتر می شه و منو بیشتر عاشق می کنه . عزیزم خیلی نگران زایمانم هستم و از خدا برای سلامتی تو و راحت بدنیا اومدنت دعا می کنم. الانم داری تو شکمم قل می خوری و لگدمیزنی و با دست و پاهات بازی می کنی و ابراز وجود می کنی  قربون دست و پاهای کوچولوت  خدا پشت و پناهت دوستان عزیزم از همتون می خوام برام دعا کنین
14 آذر 1394

ماه آخر

گل دونه من عاشقتم  الان دیگه بسلامتی ماه آخر رو می گذرونم درسته الان دیگه بسختی می گذره چون زیاد نمی تونم راه برم ونفسم  هم می گیره . فدای تکون خوردنا و بازی کردنت تو شکم مامان که روز به روز بیشتر می شه و منو بیشتر عاشق می کنه . عزیزم خیلی نگران زایمانم هستم و از خدا برای سلامتی تو و راحت بدنیا اومدنت دعا می کنم. الانم داری تو شکمم قل می خوری و لگدمیزنی و با دست و پاهات بازی می کنی و ابراز وجود می کنی  قربون دست و پاهای کوچولوت  خدا پشت و پناهت دوستان عزیزم از همتون می خوام برام دعا کنین
14 آذر 1394

آذرماه

دلبندم با تو سخن می گویم  برایت ترانه عشق می خوانم کلام خدا را برایت زمزمه می کنم و لذت می برم از هر لحظ بودن تو  من غرق در لطف بی کران معبودم عشقم روز بروز حرکات قشنگت بیشتر می شه و من ببشتر چشم انتظار دیدنت  درسته این اواخر برای من بسختی میگذره اما شیرینی نزدیک شدن به در آغوش گرفتنت آن را آسانتر نی کند .
7 آذر 1394

تلاش برای قند عسلم

تربچه کوچولوی من ساعت ها توی اینترنت سرچ می کنم ، با این سرعت پایین نت تا در مورد بارداریم و اینکه الان نینیم تو چه مرحله ایه اطلاعات کسب کنم . همینطور دنبال یه اسم برات بگردم و مامانم  و همینطور بابای جنابعالی ازین قضیه شاکین  آخه میگن نشستن زیادی برای نینی اصلا خوب نیست . منم ازین ببعد می خوام کمتر به گوشیم سربزنم اینجوری برای هردومون بهتره .  عزیزکم الانم دراز کشیدم به پهلو و تو داری لگد هات رو یکی پس از دیگری به زمین میزنی همینطور ضرباتی کوچولو که از روی شکمم مشخصه کاملا میزنی فدای حرکاتتت که بمن آرامش میده چون این یعنی تو وجود داری و نفس می کشی و این که هستی شوق زیستن را در من دو چندان می کنه .خدایا سختیها را در این سفر م...
4 آذر 1394

تلاش برای قند عسلم

تربچه کوچولوی من ساعت ها توی اینترنت سرچ می کنم ، با این سرعت پایین نت تا در مورد بارداریم و اینکه الان نینیم تو چه مرحله ایه اطلاعات کسب کنم . همینطور دنبال یه اسم برات بگردم و مامانم  و همینطور بابای جنابعالی ازین قضیه شاکین  آخه میگن نشستن زیادی برای نینی اصلا خوب نیست . منم ازین ببعد می خوام کمتر به گوشیم سربزنم اینجوری برای هردومون بهتره .  عزیزکم الانم دراز کشیدم به پهلو و تو داری لگد هات رو یکی پس از دیگری به زمین میزنی همینطور ضرباتی کوچولو که از روی شکمم مشخصه کاملا میزنی فدای حرکاتتت که بمن آرامش میده چون این یعنی تو وجود داری و نفس می کشی و این که هستی شوق زیستن را در من دو چندان می کنه .خدایا سختیها را در این سفر م...
4 آذر 1394

بدون عنوان

عزیزم از همون 26 هفتگی که سونو دادم و دکتر گفت بد قرار گرفتی خیلی دلم شور می زنه . دکترم گفت که دلیل خاصی نداره اما بصورت عرضی قرار گرفته و واسه همینم هست که  حرکاتش شدید تره و جنسیتش هم مشخص نیست /آره  بعضی وقتا تکون خوردنت عجیب می شه . بابای  مهربونت هم خیلی نگران این مساله بود و دایم از من می خواد بیشتر مراقب باشم . این روزا خیلی زودرنج شدم و تنها چیزی که آرومم می کنه دلداری و دلگرمی ای هست که بابات بهم می ده و همینطور مامانم که واقعا سنگ صبوریه برام . خیلی وقته اومدیم اینجا و مامان خیلی یلیبرامون زحمت می کشن و اگه لطف و محبت اونا نبود خیلی سخت می شد .خ
2 آذر 1394